دیجی ۱۳ ساله در آن سوی خیابان در حومه شهر، همسایهاش نبرکراکر را زیر نظر دارد که سهچرخههای کودکانی را که وارد چمنزارش میشوند، خراب میکند. وقتی والدین دیجی در شب هالووین به سفر میروند و زی، پرستار بچه بدرفتار، پیش او میمان…
در شهری اسرارآمیز که مردم آن از آتش، آب، خاک و باد ساخته شده اند، زنی جوان به نام امبر با پسری به نام وید آشنا می شود و با وجود تفاوت های بسیار با یکدیگر، به موضوعی مهم پی می برند و…